ان پرنده که خواهد پرید، "منم"
و"تو " چون سروی رفتنم را به تماشا خواهی نشست
درد است این پریدن ای وای از ان
یادگار است این تماشا مرحبا بر ان
اری من"با یک دنیا حرفهای ناگفته و نشنیده " می روم
ولی ایا پس از من ،تو، به ناگفته ها و نشنیده هایمان خواهی اندیشید؟
ایا یادی از من در روح سبزت خواهد ماند؟
ایا رفتنم برایت مهم خواهد بود؟
من بودم که تو بودی
می خواهم باشم که تو هستی
می گریم گرچه اشکم نمی بینی
می میرم گرچه نخواهی دانست
من می روم اما "قلبم" میماند
تا عشقت را بزرگ دارد
عشقم را به خاطر بسپار گه فراموشم نمی شوی
مرا به یاد ار که از یادم نمی روی
"قلمدون"ا